ghelghelak95

         تصادف باعث شده بود چند ماه بیفته تو تختخواب و وقتی تونست با عصاهاش دو قدم را بره  و یکم از خونه بیاد بیرون متوجه موضوعی شد که در تمام عمرش نفهمیده بود .   هیچکس حوصله نداشت کنارش راه بره چون مجبور بود خیلی آهسته  قدم برداره !!!

ghelghelak95...

       درود بر شما ،  خواننده محترم از آشنایی شما بسیار خرسندم و از صرف دقایقی هرچند کوتاه از سوی شما دل نگران،  که آیابا پس وپیش کردن کلمات  مجالی می یابم تا چکیده افکار و بافته های درونم را آنگونه که باید با بازی کلمات و قالبهایی که زاده میشوند تا همراهیم کنندابراز؟ . وچون کودکی که  سالهاست متولد شده اما هنوز توان قدم زدن ندارد ، بتوانم در این هزار پیچ وخم بازی کاغذوقلم با  بیانی ناقص از جبر و فرسوده از گذشت زمان آنچه میخواهم  بنویسم . که بسیار زمانه سختی است در گفتن و شنیدن و خواندن ...  امیدوارم ghelghelak95...ادامه مطلب

       دیروز خیلی خوش گذشته بود ،  به جشن بزرگی دعوت شده بود خانمها و آقایان معروفی با. اون و بقیه که مثل اون بودند عکس انداختند .  انگار آدم مهمی شده بود ، توی دلش میگفت ، بالاخره منم  یه روز آدم مهمی میشم شاید مهندسی دکتری یا شایدم بازیگرشدم ،مثل اون خانومه بازیگره که همه دور و برش ایستاده بودند و ازش امضا میگرفتند ! آخی خدا چقدر خوبه آدم معروف باشه دیگه هرکاری هم کردی کسی کاری بهت نداره ،  بهترین ماشین ، بهترین زندگی ، مسافرت خارج ...  خدایا یعنی میشه اینا به قولشون عمل کنند و زندگی ما عوض بشه ...      کیسه اش پر از کاغذ و مقوا شده بود اونقدر با پاهای کوچک ghelghelak95...ادامه مطلب

       بعد از سالها بهم رسیده بودیم .  نشستیم روی یک نیمکت چوبی ، هرکدوم کلی سوال داشتیم که میخواستیم زودتر به جوابش برسیم از هردری حرف زدیم تا رسیدیم به موضوع ازدواج که من پیش کشیدم . بهش گفتم : خب حالا چند تابچه داری ؟ گفت :   ای بابا بچه کجا بود گفتم چرا ؟ گفت آخه آدم مجردبچه اش کجا بود . گفتم مگه تو هنوز مجردی  گفت پس چی مگه تو این زمونه میشه ازدواج کرد گفتم مگه زمونه چه مشکلی باتو داره تو که ماشالا وضعت خوبه خونه وماشین داری کارتم که بدنیس دیگه زمونه چیکار کنه؟!       آهی کشید و بعدش سکوت کرد  .  به نقطه نامعلومی خیره شد  و حرفی نزد.    سکوت بدی بود و من او ghelghelak95...ادامه مطلب

      این دوره هم دیگه باید سفره وبلاگ نویسی رو جمع کرد . والا آدم چندساعت بشینه خط خطی کنه که چی بشه .  خودت حوصله داری بری یه وبلاگ رو از اول تا آخر بخونی ؟ نه والا.  طرف اومده وبلاگ درست کرده  مینویسه دیشب شام چی خوردم . یا امروز تو گودی کمرم درد میکنه . هزار تا حرف هشت من یغاز که حوصله آدمو سرمیبرن .  

      اونوقت میبینی یه میلیون وبلاگ درست شده و اونی که یه حرفی داره بزنه ته صف ...

کاش اینم پولی میشد. حکایته همون طناب مفته که قدیمیا میگفتنا. ...

ghelghelak95...